Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی گفتگو خاطرات اولین مرد چند زبانه آسیا از تورگردانی در همدان در 5 سالگی

در گفتگو با علی پیرهانی می خوانید؛
خاطرات اولین مرد چند زبانه آسیا از تورگردانی در همدان در 5 سالگی

اولین مرد چند زبانه آسیا می گوید: زمانی که توریست ها می آمدند همدان، پول می گرفتم و با آن ها می رفتم و دور شهر می چرخاندمشان.

به گزارش "همدان نیوز"، پدرش کارمند و مادرش معلم بوده و دو برادر بزرگ تر از خود دارد. او در مدرسه و دانشگاه به واسطه درس ضعیفش خیلی محبوب اساتید نبوده، اما با هدف گذاری مشخصی که داشت، به محبوبیت و معروفیت جهانی رسید. او به زبان فرانسه، انگلیسی، اسپانیولی، ایتالیایی، سوئدی، رومانیایی، پرتغالی، عربی، عبری، ترکی، چینی، هندی، لاتین، یونانی، سواحیلی، فنلاندی، اسپرانتو، کردی، مالایی و تاگالوگ قادر به صحبت کردن و نوشتن است.

سوئدی را در طول مسیر با ماشین و هواپیما آموخته است. علاقه به فیلم های آمریکایی دارد و رمان زیاد می خواند. او اولین آکادمی کودک و نوجوان و مرکز چندزبانه ها را در آسیا، در ایران تاسیس کرده و به واسطه ترجمه نهج البلاغه به سه زبان دنیا در 14 سالگی محبوبیت خاصی دارد. به دفتر او رفتیم تا از دلایل این همه استعداد و پشتکار صحبت کنیم و او این گونه پاسخ سوال های ما را داد. او همیشه چهار دفترچه کوچک برای یادداشت زبان همراهش دارد. مجموع دفترچه های دست نویس او در این سال ها به 400 دفترچه می رسد.

از چندسالگی قادر به صحبت کردن شدید؟

می گن یک سال و هشت ماهگی. بچه پرحرفی بودم. ما توی مفهوم عام به اشتباهات تلفظی کودکان می گوییم لکنت، که اشتباه است. من در کودکی «ز» را «و» تلفظ می کردم و این بدین خاطر بود که تولید در جای خودش صورت نمی گرفت. اما در سه، چهار سالگی کم حرف شدم.

لغات سخت در زبان فارسی را می توانستید خوب تلفظ کنید؟

نه، زیاد نمی توانستم. شعور زبانی ام خیلی بالا نبود که مثل برخی از کودکان شعر بخوانم. یک آدم خیلی نرمال کم رو و خیلی عادی بودم.

این کم رویی، شاید باعث شد شما از جامعه دوستان دور شوید و مجبور باشی سرگرمی دیگری را انتخاب کنید،که شما کتاب را انتخاب کردید؟

بله، من اصولا بچه خیلی شیطونی نبودم. ماشین بازی و نقاشی می ردم و فردگرا بودم، ولی آدم کنجکاوی بودم. مادرم می گفت: «هروقت صدایت در نمی آمد، جایی مشغول کاری بودی.» به خاطر همین با توریست ها آشنا شدم و زبان آموزی من آغاز شد. من در کودکی با دیکشنری خیلی بازی می کردم، کتاب های مصور می خواندم و درنهایت در جام جهانی 1990 زمانی که با علاقه بازی ها را می دیدم، علاقه مند شدم که اسم بازیکن ها را که روی پیراهن آن ها بود، بخوانم. البته در ابتدا تلفظ من خوب نبود، اما در آن دوران هیچ چیز مثل زبان نمی توانست حال من را خوب کند. به قول انگلیسی ها «زبان را زندگی می کردم» حتی همین الان هم که زبان می خوانم حرفه ای نگاهش نمی کنم، بلکه آن را عاشقانه می خوانم . در همه فرصت ها درس می خوانم و صحبت می کنم.

در پنج سالگی زبان فرانسه را با دیکشنری فرانسه به فارسی آموختید، این دیکشنری را چه کسی برای شما خرید؟

من چند دیکشنری داشتم که یکی از آن ها را از سفیر فرانسه که به بازدید از آرامگاه بوعلی سینا آمده بود گرفتم و دیگری را یکی از اقوام ما از خارج از کشور آورده بود.

خودتان گفته بودی که دیکشنری فرانسه می خواهید یا به دستتان رسید؟

نه، به دستم رسید. با تقدیر. همدان شهری کوچک با امکانات محدودی است. به نظرم قطعا یک اتفاق خاصی باید در زندگی من می افتاد تا من در این راه ها قدم بگذارم. همین آشنایی ها تقدیر من بود. البته من معتقد به شانس نیستم. اساتید فلسفه مثال خوبی دارند که «یک چوب که خشک باشد و یک ذره شعله داشته باشد، وقتی در فضای پراکسیژن قرار می گیرد، راحت تر شعله ور می شود تا این که چوب خیس باشد.» من خودم خواستم و جسارت زیادی داشتم.

در چهار سالگی خواندن و نوشتن زبان فارسی را به واسطه مادرتان که معلم بودند، یاد گرفتید؟

بله، حتی کتاب حافظ و سعدی می خواندم.

دیکشنری به دست یک بچه پنج ساله رسید و با توجه به نمادهای کنار واژگان خواندن آن را شروع کردید، چطور لغات را تلفظ می کردید؟

اول تلفظ ها را حدس می زدم، بعد چون حروف الفبا را یاد گرفته بودم، کنار هم می گذاشتم و خیلی هاشان را اشتباه لفظ می کردم. بعد با توریست ها چک می کردم و به رادیو فرانسه گوش می دادم. جالب است بدانید که 50 درصد اشتباه تلفظ می کردم.

چرا پیش یک معلم زبان فرانسه نرفتید؟

کسی در آن شهر نبود. در اقوام و دوستان هم کسی زبان فرانسه بلد نبود.

چند ما طول کشید تا با این شرایط زبان فرانسه را بیاموزید؟

9 ماه. بعد از  ماه روزنامه 9 می خواندم. زمانی که توریست ها می آمدند همدان، پول می گرفتم و با آن ها می رفتم و دور شهر می چرخاندمشان.

در پنج سالگی؟

بله (با خنده)، اخلاق های خاصی در کودکی داشتم و حساس بودم و باید مثل بزرگ ها با من برخورد می کردند. جالب است بدانید من در عمرم یک یا دو کارتون تماشا کردم.

خانواده چقدر در آن سن و سال مراقب شما و کارهایتان بود؟

خیلی کم. در مشخص کردن مسیر برای من هدایت کننده نبودند.

من با پدرم به محل کارش که در آرامگاه ابوعلی سینا بود، می رفتم و پدرم را ترک می کردم و پیش توریست ها می رفتم. دوست داشتم با خارجی ها صحبت کنم. احساس می کردم خیلی زیبا هستند، چون ما اغلب رنگ پوست و موهایمان سیاه بود، اما آن ها سفیدپوست بودند و موهای روشن داشتند. این برایم جذاب بود.

بعد از آموختن زبان فرانسه کدام زبان را در شش سالگی شروع کردید؟

آلمانی. من قبل از این که به مدرسه بروم، دو زبان بلد بودم و آلمانی را هم با همان شیوه قبلی یاد گرفتم. اما خب این بار تجربه ام بیشتر شده بود. آلمانی را بیشتر از روی دستورالعمل های دارویی پشت جلد داروها و کاغذهای داخل آن و چند کتاب داستان و دو دیکشنری آلمانی به فرانسه و آلمانی به فارسی یاد گرفتم. گرامر را هم حدس می زدم.

تا مقطع دیپلم چند زبان یاد گرفتید؟

12 زبان. دیپلمم را هم با معدل 12 گرفتم. من در دوران تحصیل بار روانی زیادی داشتم و خیلی در بین خانواده، دوستان و معلم ها تحقیر شدم. این را با افتخار می گویم، این که شما بتوانید در آن شرایط قسر در برید، خیلی مهم است. یک هدف داشتم و این بود که زبان بخوانم و کار بین المللی بکنم. حرف بزرگی است. اما من زمانی که پنج سالم بود، 30 سالگی ام را دقیقا با همین وضعی که الان هستم، می دیدم.

همه ما فکر می کنیم نخبه ها عجیب و غریب زندگی می کنند.

واژه نخبه واژه ای است که کارکرد خود را از دست داده است، لطفا برای من استفاده نکنید، من نخبه نیستم. نیچه می گوید: «نخبه کسی است که یا بارور شود یا بارور بکند.» بنیاد نخبگان 3500 عضو دارد و جامعه ما این همه مشکل دارد. ما به نخبه بودن اعتقاد داریم، نه نخبه شدن، در حالی که اکثر کسانی که می گویم نخبه، توانایی نخبه شدن را دارند، نخبه نیستند.

در آخرین خبری که از شما خواندم. تسلط به 19 زبان داشتید و الان 22 زبان بلد هستید. رقیب 70ساله شما، حک ریچارد آمریکایی، 23 زبان بلد است.

ما 15 نفر چندزبانه در دنیا هستیم که بالای 10 زبان بلد هستیم. من تا حالا دو نفر از آن ها را از نزدیک دیدم. جالب که تاحالا هیچ رکوردی صورت نگرفته و براساس استنادات علمی من تنها آسیایی هستم که زندگی نامه اش در دانشگاه های آکسفورد و اینترچنچ در بحث زبان آموزی رکورد شده است. امسال در مرکز چند زبانه ها که به مدیریت من است، برنامه ریزی هایی انجام دادیم تا چند زبانه های دنیا را به ایران دعوت کنیم و یک تاک شو زنده اجرا کنیم. یک جای نیمه خصوصی هم اسپانسر ماست، چون سال «هم زبانی» است، می خواهیم یک چالش جدی ایجاد کنیم.

در چند سال اخیر کدام زبان ها را یاد گرفتید؟

کردی، مالایی و تاگالوگ زبان فیلیپین.

زبان کره جنوبی را می خواستید یاد بگیرید. چی شد؟

هنوز نه، چون مشکل زمان دارم و مشغله هایم زیاد است.

رکورد نفر اول را کی می زنید؟

چون سنگ محکی نیست تا تسلط به زبان ها را بسنجیم، نفر اول و دوم معنا ندارد. خیلی ها ادعا می کنند، من دنبال تعداد نیستم، بلکه به دنبال استفاده از بحث چند زبانگی در روند صلح جهانی هستم. زیرا اتفاقات مهمی را می توان هدایت کرد. الان برایم مطالعات در مباحث روان شناسی و یادگیری مهم است. ما باید مغز علاقه مندان به زبان را برای یادگیری آماده کنیم. در آکادمی کودک و نوجوان ما دو ماه اول چیزی یاد کودکی نمی دهیم، مغزش  را آماده می کنیم و آداب معاشرت یادش می دهیم، چون بعد از این دو ماه کودک دیگر سریع زبان را می آموزد.

برنامه های خود را به وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد ندادید؟

چرا، ما با برنامه های خود می توانیم وزارت آموزش و پرورش را در یکی، دو سال، 30 تا 35 درصد ارتقا دهیم، اما همکاری نمی کنند و از ما مشاوره نمی گیرند. در دولت جدید با آقای فانی صحبت کردم، گویا مجبور شده بودند دعوتم کنند، رفتم چای خوردیم و آمدم.

در زمان صحبت گاهی زبان ها را با هم اشتباه نمی کنید؟

بله.

بعدش چه کار می کنید؟

من در سفری که به لبنان داشتم، عربی صحبت می کردم و یک کلمه را اشتباه تلفظ کردم که معنایش جا به جا شد. بعد براساس آن فیلم هایی ساختند در یوتیوب که پیرهانی دروغ گو است و غیره که این نشان از مرگ فرهنگ ماست. من 22 زبان بلدم و 40 درصد می توانم اشتباه کنم. خیلی از چندزبانه های دنیا گاهی اشتباه می کنند، اما هموطنان آن ها هیچ وقت قضاوت بدی راجع به آن ها نمی کنند. فرانسوی ها می گویند: «هر چقدر بیشتر بدونی، بیشتر می بخشی.»

منبع: هفته نامه چلچراغ

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن