Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی گزارش ولنتاین؛ مرغی که در ایران غاز است

ولنتاین؛ مرغی که در ایران غاز است

این سالها چشم و هم چشمی را مشغول دلخوشی‌های غرب زده‌مان کرده و شادی های وارداتی را با دب‌دبه و کب‌کبه جشن می گیریم.

دور از منطق است که بگوییم جوان های این دوره و زمانه نمی دانند «ولنتاین» چه روزی است و دور از انتظار هم نیست که بگوییم تعدادی زیادی از کودکان موبایل به دست بهتر از همان جوان ها می دانند که روز ولنتاین، چه کادوهایی می خرند و برای چه کسی. شاید آن اوایل عده زیادی بودند که نمی دانستند ولنتاین خوردنی است یا پوشیدنی و عده ای هم به آن می گفتند«ولنتایم» اما امروز قشر زیادی را با خود درگیر کرده است.

جامعه آماری اینکه چه تعداد از کسانی که با عشق، ولنتاین را جشن می گیرند تاریخچه آن را می دانند یا خیر، در دست نیست اما شاید بسیاری از ما تنها می‌دانیم که باید شکلات و گل و عروسک بخریم و پیام تبریک بفرستیم و دلیلش هم مهم نیست. مهم روز عشق است که نمی دانیم از کجا آمده و چه پیشینه ای دارد.

300 سال پس از میلاد مسیح، کشیش عاشقی به نام ولنتین رو در روی امپراطور روم می ایستد و با جاری کردن عقد بین سربازان و دختران مورد علاقه آنها، فرمان مجرد بودن جنگجویان را نقض می کند و به همین جرم کشته می شود. روز مرگ او در روم آن هم 700 سال پیش، تازه به کلکسیون عشاق و جوانان ایرانی اضافه شده و چند سالی است به نماد برای جوانان و بهانه برای سودجویانی که شکلات‌های دانه‌ای چند ده هزار تومان می‌فروشند، تبدیل شده است.

ولنتاین تنها یکی از نمادهای غرب زدگی قشری از ما ایرانی‌هاست و سالهاست که نوع لباس پوشیدن و حرف زدن و جشن گرفتن هایمان نیز از هویت ایرانی فاصله گرفته و به تدریج تقلیدهای سطحی در حال کمرنگ و یا حتی حذف کردن هویت و سنت های بومی ایرانی است؛ چه بسا با وضعی که در چند سال گذشته و به ویژه امسال شاهد بودیم، جشن کریسمس در سالهای آینده در جمع برخی خانواده ها با عید نوروز برابری کند. کریسمس هم بهانه ای برای چشم و هم چشمی هایمان شده و برای جا نماندن از قافله، صفحات اینستاگرام خیلی هایمان پر شده از عکس بابانوئل و درخت کریسمس و...

برخی جشن‌هایمان کم‌کم رنگ و بوی تمدن را از دست می دهد و با ترکیبی از شادی های من درآوردی و روش های وارداتی به سنتی جدید تبدیل می شود. همانطور که امروز از چهارشنبه سوری هایمان تنها دود مانده و درد، صداهای گوش‌خراش و زخم‌های دل‌خراش.

برگردیم به ولنتاین؛ بحث داغ روزهای پایانی بهمن ماه هر سال که عده ای از جوانان را با خود مشغول کرده و جای خود را بیش از پیش باز کرده است. موضوعی که در جامعه امروز جریان دارد و قابل انکار هم نیست اما تلاش چندانی برای تفهیم و توجیه دلیل جشن گرفتن این روز هم نمی شود و از جمله معدود کارهایی که برای مقابله با آن انجام شده، تلاش عده ای برای یادآوری جشن باستانی ایران به نام «سپندارمذگان» یا همان روز عشق ایرانی است. روزی که دو هزار و 300 سال پیش از ولنتاین، در ایران جریان داشته اما از رقیب خارجی خود«ولنتاین» جا مانده و تنها از سوی کسانی که مدعی تعصب و علاقه به تمدن باستانی ایران هستند، به دایره لغات و تقویم مناسبت‌های برخی جوانان اضافه شده است.

با وجود تمام نقدهایی که به ولنتاین جوانان وارد می شود، نمی توان منکر بی میلی عشاق این روزها به تبریک ها و کادوهای ولنتاین شد و حتی اگر هم ریشه این روز را قبول نداشته باشند، عادت به محبت های خاص و هدیه های خاص تر روز عشق غربی ها کرده‌اند.

برای اینکه نظر جوانان را در مورد روز ولنتاین بدانیم، گوش به نظراتشان سپردیم تا ببینیم آیا از سرمنشأ جشن گرفتن این روز و دلیل آن اطلاعی دارند یا نه؟ و یا با روز ولنتاین مخالفند یا موافق؟

بهناز محمدی دانشجوی 20 ساله همدانی اولین کسی است که در مورد روز ولنتاین با «همدان نیوز» سخن می گوید و معتقد است: این روز خواه ناخواه جای خود را بین نسل امروز باز کرده و به سختی می توان آن را کمرنگ و یا حذف کرد. شاید چند سال پیش، فقط بچه پولدارها ولنتاین را جشن می گرفتند و اگر کسی کادو می گرفت، آدم حسابی بود اما امروز ولنتاین پولدار و بی پول سرش نمی‌شود و کسی که می خواهد از قافله جا نماند بی پول هم باشد خود را به این در آن و آن در می زند که به هر دلیل و نیتی کادویی بگیرد و طرف مقابلش را خوشحال کند بی آنکه بداند بهانه هدیه دادنش در این روز چیست.

مریم دوست بهناز نظر دیگری دارد و می گوید: کادو دادن بهانه نمی خواهد. روز نمی خواهد. کسی که عاشق باشد روزهای دیگری هم می تواند محبت کند یا هدیه بدهد اما حالا ولنتاین را بهانه ای کرده اند که کادو دادنشان را بزرگ جلوه دهند. 25 بهمن(روز ولنتاین) تمام نشده به هم زنگ می زنند که« فلانی کادو چی گرفتی؟». ولنتاین هر منبع و منشأیی هم که داشته باشد، امروز به چشم و هم چشمی تبدیل شده و هیچ کسی نمی خواهد از دیگری عقب بماند. حرفش را با پوزخند ادامه می دهد: متأهل ها و کادوی ولنتاین گرفتنشان کنار، اما هستند مجردهایی که به بهانه جا نماندن از دوستانشان، با جنس مخالف دوست می شوند بلکه کادوی ولنتاین نصیب آنها هم بشود. به نظر من این اسم گذاشتن ها و روزها «قرتی بازی» است!

فروشنده کادو و لوازم تزیینی اما به سود خود فکر می کند و با ولنتاین موافق است. او که تمایلی به بیان نامش ندارد تاریخچه این روز را هم می داند و می گوید که مگر می شود جوانان ندانند ولنتاین به چه اتفاقی برمی گردد و چه پیشینه ای دارد؟ الان تازه به دوران رسیده ها از من و شما بیشتر از اتفاقات روز دنیا با خبرند. برای ما فرقی ندارد که مشتری دانسته یا ندانسته خرید می کند. ما جنس خودمان را می فروشیم. کاری نداریم که ولنتاین خوب است یا بد. ریشه ایرانی دارد یا خارجی. اصلا ولنتاین خارجی را حذف کنند، سپندارمذ را جایگزین کنند، فرقی نمی کند. هر صنفی در ایامی بازار خاص خودش را دارد و ما هم در روز ولنتاین بیشتر می فروشیم.  برخی می گویند که در چنین مواقعی سودجویی و گران فروشی می شود اما چنین نیست. فروشگاه های کادو و لوازم تریینی هم نظارت می شوند و اگر کسی هم به فکر سوء استفاده است، اول با وجدانش بعد هم با قانون طرف می شود.این را هم بگویم که مشتری خودش می داند که چه کادویی با چه قیمتی بخرد و فروشنده هم راهنمایی می کند. دیگر اینکه بخواهد چند ده هزار تومان خرج کند یا چند صدهزار تومان انتخاب خودش است.  بچه پولدارها که فقط برای شکلات ها و جعبه کادو می آیند و هدیه اصلیشان را از جای دیگری می خرند.

به قول خودش خوب و بد بودن این روز برایش فرقی ندارد و فقط به کسب و کارش فکر می کند اما اینکه تعدادی از جوانان نسل امروز، جیب خود را برای کادوی روزی که هیچ سنخیتی با هویت ایرانی آنها ندارد، خالی می کنند جای بسی تأمل است و اما ادامه داستان.

وهاب کاویار جوان 29 ساله ای است که ولنتاین را به نوعی تهاجم فرهنگی می داند. او به خبرنگار «همدان نیوز» می گوید: چرا ما باید آیین باستانی خودمان را فراموش کنیم و روزی را که متعلق به غربی‌هاست، به هم تبریک بگوییم. وقتی سپندارمذگان یا روز عشق در ایران ریشه دو هزار و 300 ساله دارد چرا باید روز رومی‌ها را جشن بگیریم. هرچند تبریک گفتن عشاق ایرانی به یکدیگر در روز ولنتاین چند سال است که رواج پیدا کرده و به یک عادت تبدیل شده، اما این روز با عشق در ایران که رنگ و بوی متفاوتی نسبت به غرب دارد، در تضاد است و اگر هم قرار بر انتخاب یک روز برای عشق ورزیدن، تبریک گفتن و یا  کادو گرفتن است، ایران 29 بهمن روز سپندارمذگان را دارد که باید جایگزین ضد فرهنگ غربی شود.

آخرین اظهار نظر در خصوص ولنتاین و مشتقاتش را زهرا باقری 29 ساله مطرح می کند: ما یاد گرفته ایم کورکورانه تقلید کنیم. مگر کشور ما ایرانی، اسلامی نیست پس چرا آثار فرهنگ متفاوت و متضاد کشورهای غربی بیشتر خودن نشان می دهند؟ مگر ما ایرانی مسلمان نیستیم و حضرت علی (ع) را مقتدای شیعیان نمی دانیم، پس چرا روز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) را به عنوان روز عشق انتخاب نمی کنیم. وقتی تلاش چندانی برای جایگزین کردن روزهای دیگری در تقویم عاطفی جوانان انجام نمی شود و تلویزیون هم به عنوان رسانه جمعی اگر سریال و فیلمی می سازد به تکرار مکررات پرداخته و چندان توجهی به خلأهای روز ندارد، چه انتظاری می توان از جامعه و جوانان داشت که زرق و برق فرهنگ وارداتی بیشتر به چشمشان می آید. من نظر شخصی خودم را می گویم و روز ولنتاین را قبول ندارم چون این روز هم به مرور رنگ عوض کرده و در برخی مواقع جای خود را به بی بند و باری می دهد.

همانطور که اشاره شد نظرات و دیدگاه ها در خصوص روز تازه وارد ولنتاین به فرهنگ ایران متفاوت است و یکی از ریشه آن را قبول ندارد و دیگری گزینه جایگزین را مطرح می کند؟ در هر صورت تنها نظرات چراغ خاموش بیان می شود و شاید بازخورد آن جز تأیید و تکذیب های مقطعی نباشد اما تجربه نشان داده هرآنچه که توسط رسانه ها به یک جریان تبدیل شده و در مورد آن بحث شود، حساسیت افراد را بر می انگیزد و می تواند منجر به تغییر دیدگاه ها شود.

در اینجا بحث رد کردن و یا حذف روزی به نام روز عشق نیست و بحث بیشتر اینجاست در ایرانی که تمدن چندین هزارساله دارد و در میان کالاهای وارداتی که تولید داخلی را کنار زده، تقویم خاص خود را داشته و دارد، چرا برخی مردمانش که از روی حواس‌پرتی روز هفته و ماه را فراموش می کنند اما 14 فوریه(روز ولنتاین) و جشن کریسمس و دیگر موارد را از یاد نمی برند؟

چرا بررسی ساختاری و چاره اندیشی اساسی برای سدسازی در مقابل فرهنگ های متضاد وارداتی نمی شود؟ در کشوری که سالهاست بر اثر تحریم ها با شعار خرید کالای ایرانی روزگار می گذراند، چرا جوانانش باید به دنبال آخرین تغییرات روز در فرهنگ کشورهای اروپایی هستند تا آن را در رفتار و زندگی روزمره خود پیاده کنند و نه تنها کالای خارجی بلکه فرهنگ خارجی را هم با دل و جان بخرند؟

چرا باید اجازه داد که تضاد فرهنگی، اعتقادی جای خود را در لایه های مختلف اجتماعی باز کند و پس از تبدیل شدن این تضادها به عادت، نقدها شروع شود؟ چرا باید اجازه داد روزی به نام ولتاین وارد ایران شود و بعد از آن ممنوعیت‌هایی همچون ممنوعیت فروش کالاها با عنوان کادوی ولنتاین را شروع کرد و کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها را در روز ولنتاین مورد کنترل جدی تر از همیشه قرار داد که البته نتیجه چندانی نداشته و همیشه راه فراری هم از ممنوعیت ها برای آنانکه بی چون و چرا، اصل فرهنگ را پذیرفته اند، وجود دارد. هرچند نمی توان با چوب و چماق به جان غرب زدگی افتاد و با تیر انتقادات، نظرات را بیشتر به سمت فرهنگ بیگانه جلب کرد، اما می شود جایگزین‌های فرهنگی را ایجاد کرد که بتواند تهاجم‌های فرهنگی را به باد فراموشی بسپارد. هرچند کمی دیر شده و حالا ولنتاین مَثَل مرغ همسایه ای است که غاز است. این جایگزینی شعاری است که سالهای سال به آن پرداخته می شود اما اصل آن زیر پرده غفلت خاک می خورد به طوریکه راهکارهای شفاف مطرح نشده و یا اگر می شود، اثرات ملموسی ندارد که اگر داشت هر سال جوانان به دنبال مُد جدید کادوهای ولنتاین نبودند...

گزارش: فرشته اکبری

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن