Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی یادداشت «گورخوابی دردها» در رسانه‌های همدان

یک سوزن به خودمان؛ تا قلم هست چرا خاموشی؟
«گورخوابی دردها» در رسانه‌های همدان

دیگر کسی به تمدید تحریم‌ها و «اشتباه کردم» ظریف و لایحه بودجه 96 و مواردی از این قبیل کاری نداشت و روزنامه‌خوان‌ها عکس و تیتر یک روزنامه شهروند را با دقت نگاه می کردند.

«زندگی در گور» تیتر یک بود و معتاد بی خانمانی که سر از گور بیرون آورده بود، عکس یک این روزنامه. ساعتی طول نکشید که فضای مجازی پر شد از عکس های کسانی که مرگ تدریجی را در گور زندگی می کردند. هرکسی نقدی به این ماجرا کرد. یکی از هوشیار کردن مدیران با این گزارش تمجید می کرد و دیگری به رخ کشیدن بدبختی ها مقابل چشمان دشمنان را ملامت.

با وجود تمام واکنش های مثبت و منفی، این گزارش کار خودش را کرد و تیتر یک رسانه ها را به خود اختصاص داد و به پست جدید هنرمندان در اینستاگرام تبدیل شد. هرکسی به نحوی این ماجرا را تحلیل کردند تا نوبت به نامه اصغر فرهادی کارگردان سینما به رئیس جمهور رسید.

روحانی هم یک روز بعد از ماجرا و انتشار این گزارش جنجالی در روزنامه شهروند، در سالن اجلاس سران گفت که نامه آن هنرمند به دستش و گزارش گورخوابی نیز به سمع و نظرش رسیده و اینگونه واکنش نشان داد: « من دیروز از یکی از هنرمندان نامه ای را خواندم که بسیار دردناک بود. شنیده بودیم بعضی ها از فقر کارتن خواب می شوند یا زیر پل ها می خوابند اما قبر خواب را کمترشنیده بودیم. این هنرمند در نامه نوشته بود وقتی این موضوع را دیدم بغض در گلویم و شرمساری در سیمایم ایجاد شد. چه کسی می تواند در جامعه بزرگی مثل ایران به این عظمت، دین، فرهنگ و یا عشق به خاندان رسالت ببیند؟ عده ای از هم نوعانش آسیب اجتماعی دیدند و به خاطر بی پناهی به قبر پناه برده اند. قبلا زنده به گور می گفتند، اما الان طرف برای اینکه سرما را تحمل کند خودش را در گور می کند.»

بعد از این واکنش، مدیران دستوراتی صادر کرده و عده ای خیر نیز که دچار عذاب وجدان شده بودند، آمدند تا به داد گورخوابان برسند؛ همانهایی که همه بی تفاوت از کنارشان رد می شدند. معتادان به گرمخانه ها رفتند و بساط زندگیشان در گورستان نصیرآباد شهریار جمع شد. سقف خانه آنها دیگر بنرهای سوخته نبود، دیگر ناچار به چوب جمع کردن برای گرم شدن نبودند. با این حال هنوز واکنش ها ادامه داشت، هنوز رسانه ها از گور خوابی می نوشتند، در شبکه های مجازی با شرم از این اتفاق یاد می کردند. در این میان پای رسانه های خارجی هم باز شد و به قول برخی منتقدان بدبختی عده ای از هموطنان به تیتر یک رسانه های بیگانه نیز تبدیل شد.

در اینجا مقصود تحلیل تراژدی گورخوابی و پرداختن به مقصران و عاملان ماجرا نیست بلکه هدف، تأمل در خصوص گزارش رسانه‌ای است که ناگهان آب سردی روی سر همگان می ریزد و بحث داغی در کشور به راه می اندازد و آنانکه بی توجه به چنین اتفاقاتی، جلسه های بی نتیجه برگزار می کردند و شعار می دادند و عمل نمی کردند را از خواب بیدار می کند تا فکری کرده و گورها را از زنده های بی خانمان خالی کنند.

به قول رئیس جمهورمان شنیده بودیم افرادی زیر پل ها و در خیابان ها روز و شب را سپری می کنند اما تنها با گوشه چشمی نظاره‌گر آن بودیم و خبری از جنجال و بازخورد ملی و حتی بین المللی نبود. اینکه چرا در میان اخباری که هر لحظه در رسانه ها مخابره می‌شود، خبری این چنین سر و صدا کند، کمی جای تأمل و شاید تأسف دارد. مردم به خبرهای دم دستی و آمارهای متناقض و تکراری و وعده وعیدها عادت کرده و در نهایت با سر تکان دادنی از کنار آن رد می شوند اما وقتی سخن از درد و مشکلاتشان به میان می آید، اینگونه واکنش نشان می دهند و مسئولین نیز با هر قصد و نیتی چه خیرخواهی برای مردم چه خودنمایی و تبلیغات، فکری به حال بحران می کنند.

اینجا تیر را به سمت خودمان نشانه می گیریم، باید سوزنی هم به خودمان بزنیم؛ به رسانه. رسانه ای که آنچنان غرق در آمارهای روزمره و انتشار سخنوری مدیران می شود، درد مردم را فراموش می کند. البته نمی توان همه رسانه ها را محکوم به بی تفاوتی کرد اما اگر با خودمان کمی فکر کنیم این سوال در ذهنمان ایجاد می شود که چرا در بین رسانه های بی شمار کشور و اخبار مختلف، یک داستان تلخ اجتماعی سر و صدا به پا می کند و گرهی می گشاید؟

در همین همدان مگر هیچ کارتن خوابی وجود ندارد و یا هیچ خانواده ای در خانه خود در فقر دست و پا نمی زند و در چهار دیواری‌اش، گورخوابی و زندگی رو به مرگ را تجربه نمی کند؟ مگر در همدان هیچ پیرمرد و پیرزنی با دستان یخ زده در زمستان لیف حمام و خودکار بیک نمی فروشد؟ مشکل و معضل برای شمردن در همدان کم نیست و هر کسی می تواند مشکلی را به طومار مشکلات اضافه کند اما بحث این است که چرا اینجا کسی واکنشی به مسائل نشان نمی دهد؟ نپرداختن به مسائل ضعف ماست یا درست نپرداختن به آن و نیمه کاره رها کردنش؟ چه بسا در مواقعی می بینیم که دردی از دردهای مردم سر از رسانه ها در می آورد اما بازخورد عملی ندارد، دردی را دوا نمی کند و کسی ککش نمی گزد.

گزارشی همچون گورخوابی در روزنامه شهروند، اوج تأثیرگذاری بر مخاطبان اعم از مدیران و مردم را نشان داد و این یعنی رسانه می تواند گره گشا باشد. پس چرا در همدان خبری نیست و رسانه جز اطلاع رسانی به مردم، نمی تواند در تصمیم گیری ها اثر گذار باشد؟ نمی تواند دردی دوا کند؟ شاید هم خبری در سکوت هست و ما بی خبریم.

ما هم می توانیم از دردهای جامعه و صداهای نشنیده مردم، بگوییم و مرحمی برای زخم باشیم اما خبری نیست و نوشته هایمان صدا ندارد، هیچ مدیری را بیدار نمی کند، واکنشی را به دنبال ندارد، حساسیتی ایجاد نمی کند. باید یک سوزن به خودمان بزنیم که چرا خاموشیم؟

رسانه هم می تواند کمیپن باشد؛ کمپینی که ابزار اطلاع رسانی را در دست دارد و می تواند قوی تر از دیگر کمپین ها باشد که نیست و تنها در اندک مواردی، شعله کوچکی در آن روشن و با وزش بادی خاموش می شود. چرا ما رسانه ای ها در همدان کمپینی نمی‌سازیم و مشکلات را همه با هم زیر ذره بین نمی گذاریم؟ چرا تا دردی دوا نشده و مشکلی برطرف نشده، از خیر نتیجه آن می گذریم؟ چرا فقط هستیم که باشیم؟ چرا خاموشیم؟ می توان کمی فکر کرد...

یادداشت: فرشته اکبری

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن