همدان خالی میشود!
- توضیحات
- منتشر شده در چهارشنبه, 15 تیر 1401 16:27
- نوشته شده توسط فرشته اکبری
آنچنان بغض فروخورده و حرف رفتن از برخی به گوش میرسد که لحظهای با خود فکر میکنم همدان در حال خالی شدن است.
پا گذاشتن در دنیای رسانه و نشستن پای درد دل بعضی آدمهای این شهر، حرفهایی را به گوش آدمی میرساند که بر شیرینیها سرپوش میگذارد و طعمی از تلخی را در ذهن به یادگار میگذارد.
اگر برگ برگ این دفتر را ورق بزنید، در طول عمر این رسانه کم نشنیدهایم جملهای با مضمون بیتوجهی را که گریبانگیر هنرمندان، ورزشکاران و اهالی فرهنگ و ادب این شهر شده است. پا به دنیای نخبگان که میگذاری یکی در میان آهی میکشند، بغضی فرومیخورند و چشمانشان میگوید که فرار از قرار بهتر است.
چرا هستند آنهایی که تا نام همدان را میآوری آنقدر حرف دارند برای گفتن که با مکث، دنیایی حرف را بالا و پایین میکنند تا جملهای بر زبانشان بنشیند و از دیارشان بگویند؟! از مهر و محبتی که بزرگمردان و یا نه، اهل مقام در این شهر طبق معمول از آنها دریغ میکنند.
از همان روز اول با هرکدام که حرف زدیم با حسرت سخن گفتند و رسم محبت به آدمها در دیگر شهرها را همچون پتکی بر سر مسئولان همدان کوبیدند.
بهراستی اگر اینان که نخبگاناند از بیخیالی آقایان مینالند، پس جوانانی که دایرهوار رویاهایشان را دور میزنند، چه بگویند؟ پس توجهات شامل حال چه کسی میشود؟! نکند تفقد و دلجویی شامل حال آقازادگان و مشمولین پروپاقرص بند «پ» میشود و ما خبر نداریم.
بااینوجود بهانهای هم نمیماند برای توجیه بیتفاوتی آنان که دم از کدخدامنشی و مهرپروری و توجه به بزرگان و افتخارآفرینان میزنند؛ اگر هم بگوییم سرشان عمیقاً گرم دغدغه مردمان شهر است دروغ گفتهایم چون صدای ناله و گلایههای مردمان شهر نیز به گوش میرسد اما آرامتر ازآنچه از زبان کسانی که به قید قرعه شانس نصیبمان شده و بهرسم هنرشان، به سوژه رسانهها تبدیل شدند.
بهراستی سرشان کجا گرم است آنهایی که عکسهای یادگاری خود با نخبگان را به تماشا مینشینند و باد غرور بر غبغب مینهند و نسخهای جدید از منیت بر کارنامه افتخاراتشان افزوده میشود؟! اینان چنان گرمِ لبخندهای عکسهایشان میشوند که ناگهان باید در جلساتی که خود نوعی دستگرمی و یا سرگرمی است، از آمار مهاجرت نامدارانی بشنوند که تنها در صفحه اول شناسنامهشان نامی از همدان به چشم میخورد.
تلخ است اما آنچه گفته شد سخنانی بوده که بارها شنیدهایم و هر جمله آن، تهدیدی بوده که همدان را از خالی شدن فرزندان خوبش میترساند.
چه کسی میخواهد این ترس را از همدان نخبه پرور بگیرد و با بخشیدن امید به روح تلاشگرانش که برای اعتلای نام سرزمینشان میجنگند، فکر چمدان بستن را از سرشان بیاندازد؟
کاش نرسد روزی که به پشت سر نگاه کنیم و یکبهیک بشماریم آنهایی را که بهرسم بیتوجهی و غفلت، خود بار سفرشان را بستیم؛ همانهایی که شاید مرواریدی از گنجینه گرانبهای این دیار باشد.
یادداشت: فرشته اکبری