Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی یادداشت آب و هوا چه با همدان کرد؟!

سرما در تار و پود همدانی‌ها؛
آب و هوا چه با همدان کرد؟!

می گویند آب و هوا در اخلاق و رفتار اجتماعی بی تأثیر نیست و آدمی گاهی فرمانبر سرما و گرما می‌شود.

روانشناسی محیطی شاخه ای از روانشناسی است که تأثیر شرایط آب و هوایی روی اخلاق اجتماعی را  نیز در بر می گیرد؛ هرچند نمی توان به طور قطع آب و هوا را مسبب اصلی تغییرات رفتاری در مردم دانست اما این شرایط محیطی در زندگی آدمها بی تأثیر نبوده است.

در کتب تاریخی و باستانشناسی هم اشاراتی به تأثیرات آب و هوایی بر خلق و خوی انسانی شده که جای تعمل دارد و توصیف‌هایی که تاریخ دانان و جهانگردان در برخورد با مردم هر شهر و دیار مطرح می کنند، خالی از لطف نیست.

شاید اگر بخواهیم ایران را توصیف کنیم کلیدواژه هایی همچون کشوری با چهار فصل و مردمی میهمان‌نواز در ذهنمان مرور می شود که این ویژگی در هر گوشه از این کشور بالا و پایین دارد و با خصوصیات رفتاری دیگر آمیخته می شود.

همدان هم از آن دسته شهرهایی است که مردمی میهمان نواز دارد اما آنچه که شاید بیش از هر چیز دیگری نسل به نسل و گوش به گوش چرخیده و مردمانی که همدان و همدانی ها را می شناسند به آن واقف هستند  ضرب المثل معروف "همدان شهر منه، یی تومنم یی تومنه" است و هرچند شهری دیگر با صفت خساست عجین شده همدان هم با این ضرب المثل در برخی اذهان ماندگار شده است.

در کتب تاریخی و سفرنامه ها و یا در نقل قول بزرگترها شنیده ایم که خساست با سرمای هوا بی ارتباط نبوده و مردم همدان به دلیل سرمای طاقت فرسای هوا در فصل زمستان به ناچار دیگر فصل ها را به کار و کار و کار می گذراندند تا ذخیره ای برای فصل سرما داشته باشند و با فرا رسیدن زمستان با این ذخایر روزگار بگذرانند و همین ذخیره کم یا زیاد که با سختی به دست آمده، به دارایی مهم خانواده ها تبدیل می شود که با برنامه ریزی و تلاش به دست آمده و گذشتن از آن آسان نیست چراکه مردم روی تک تک روزها و ذخایر خود حساب باز می کنند و به همین دلیل هم از بخشش معذورند.

داستانها و سفرنامه های تاریخی تنها به این موضوع اشاره ندارد و موارد دیگری نیز در کتب مختلف مورد توجه جهانگردان و تاریخ دانان قرار گرفته و اشاره به آن خالی از لطف نیست.

هرچند شاید برخی نویسندگان، بد اخلاقی مردم به  علت سرما را با اغراق بیان کرده اند اما اگر روزهای سرد و برف همدان را از نظر بگذرانیم تصویری از یخ زدن انگشتان، لرزش دستان و توانی که در برخی روزهای سرد حتی برای سخن گفتن هم نمی ماند، در ذهن نقش می بندد و شاید برخی از مردم همدان این را تجربه کرده باشند که از سرما زمین و زمان را به هم می بافند و کائنات از ناسزای مردم بی گزند نمی مانند و در این صورت می توان به نویسندگانی که سرمای همدان را تجربه کرده و صبر آنها به پایان رسیده و بدون ملاحظه از تأثیرات سرما و بدخلقی ها سخن گفته اند، حق داد.

یاقوت یکی از جغرافیدانان عرب که از اهالی بین النهرین است و به آب و هوای گرم عادت دارد، درباره همدان چنین می نویسد: "لعنت به جبال و ساکنانش و هزار بار لعنت بر شهر همدان، چه آسمان پوشیده از ابری، چه زمستان وحشتناکی، گویا خدا برای مجازات این قوم سرمای جهنم را بر سرزمینشان نازل کرده است. برای این است که شما همدانیها با سری آویزان و نفس بندآمده، راه می روید. لباس هایتان خیس و نمناک است، کفشهایتان همیشه به گل و لای آغشته است، همیشه آب از ریشتان فرو می چکد و سبیل هایتان مثل جارو خشک است. خلاصه دیدن شما کراهت انگیز است، زمستانها درون خانه هایتان از بیرون سردتر است. زمستانها در سرزمین شما سیلاب جاری می شود، باد و بوران می آید، دیوارهایتان نم می کشد و سقف خانه هایتان روی سرتان خراب می شود.

یاقوت به عنوان یکی از اهالی بین النهرین می گوید که همدانی‌ها در روز مثل رقاصان و شبها چون حمال ها راه می روند. زیرا روزها برای گرم کردن پاهایشان مجبورند دائما از روی یک پا به روی پای دیگر تکیه کنند و شبها نیز از شدت سرما ناچارند آنقدر بالاپوش و پوستین بپوشند که بدنشان دولا شود. باری به قول یاقوت، حتی خسرو پرویز از سرمای شهر آگاه شد از آمدن به همدان منصرف شد و از گردنه اسدآباد عبور نکرد."

دیگر کسی که به نکوهش سرمای همدان می پردازد و در کتاب "همدان نامه" ( تألیف پرویز اذکایی) به آن اشاره شده خلیفه عمر است که در وصف خلق و خوی همدانی ها چنان داوری کرده که آنجا شهری اندوهبار و آزارگر است، دلهای مردمش یخ‌زده است همانطور که آبشان یخ می بندد."

هنریش بروگش (سفیرآلمان در ایران) در سال 1276 ه.ق داستان ابریشم باف همدانی را در اصفهان و در مجلس شاه عباس صفوی نقل کرده، سپس در تحلیل قضیه گوید که ساکنان سایر نقاط ایران سرمای تند و غیر قابل تحمل زمستان همدان و برف بسیاری که در کوه های آن می بارد علت زخم زبان و بددهانی همدانی ها می دانند و معتقدند که آن سرمای کشنده آنها را عقده ای و بدزبان کرده است.

ابوالمظفر محمد بن کوفی (م507ق) کتابی دارد با اسم بهانه جویی شخص سرمازده در وصف یخبندان و آتشدان و همدان که در هر حال گزارش ابن فقیه و یاقوت حموی هم در این خصوص کمابیش بلیغ است:" ابوعلی عبدالقاهر بن حمزه واسطی و ابو عبداله حسین بن ابی سرح همدانی در پیش پدرم محمدبن اسحاق فقیه بسیار ملاقات می کردند و در باب آداب و علوم و اسباب، مناظره و مذاکره می داشتند. ابن ابی سرح عراق را نکوهش می کرد و عبدالقاهر کوهستان را نکوهش و عراق را ستایش می کرد تا این که در یکی از روزهای سرد و سخت زمستان، این دو باهم ملاقات کردند. همین که عبدالقاهر واسطی وارد شد و سلام کرد، گفت: خدا کوهستان و ساکنانش را نفرین کناد! و از جمله همدان را خداوند به نفرین های فراوان ترین مخصوص گرداناد! چه این که هوایش تیره تر و سرمایش سخت تر و هزینه اش بیشتر و خیرش کمتر است و هم خیزاب ها و سیل ها که فزونی یابد، شهر شما از جهت سرما سخت ترین است. عبداله بن مبارک چون به همدان آید و هیچگاه همدان به نزد من گزیدنی نیست."

دعا و تعویذ و طلسم در تاریخ جوامع دیده می شود و سابقه ای دیرینه دارد و همدان نیز از این موضوع بی نصیب نمانده و در برخی منابع به این اشاره شده که همدانی ها طلسمی برای جلوگیری از آسیب های سرمای شدید هوا داشته اند.
بنابر افسانه یاقوت مجسمه شیرسنگی را "بلیناس" به عنوان طلسمی برای محافظت از شر زمستانهای سخت برپا کرد. اگر این طلسم و تعویذ مؤثر و مجرب باشد، تصور اینکه بی آن، شدت سرمای زمستان همدان به کجا می رسید مشکل است زیرا همدان یکی از سردترین جاهای ایران است.

روایت ابن فقیه همدانی درباره شیر سنگی همدان حاکی این است که:" آن تندیس بر دروازه شهر طلسمی است از برای سرما و اما از کارهای بلیناس رومی صاحب طلسمات یاد شده هنگامی که قباد ساسانی او را برای طلسم آفت های شهرها روانه کرد، گویند که از بسیاری برف و سرما در همدان در میان برف غرق می شد. پس وی این طلسم را همین که برای آنجا به صورت شیرسنگی کارگذاشت، برفش کاهش یافت و کارش به شد."

تعصب و عرق وطنی مردم همدان اجازه نمی دهد که چنین مواردی را بپذیرند و به طور قطع هریک از همدانی‌ها با خواندن چنین توصیفاتی احساس خوبی نخواهند داشت اما مواردی که عنوان شده حاصل مشاهداتی بوده که جهانگردان به ثبت رسانده اند و نمی توان آنها را قطعی دانست اما اگر بخواهیم ملاک را بر سخنانی که مطرح شد بگذاریم، ضرب المثل ذکر شده و دیگر رفتار و اخلاق اجتماعی که امروز در بین مردم شاهد هستیم از گذشته به ارث رسیده و به نوعی فرزند ناخوانده آب و هوا است که کم و بیش شباهت هایی از آن برده است؛ هرچند هر شهر و دیاری با خصوصیات اخلاقی خاصی عجین شده که بی ربط با شرایط اقلیمی آن منطقه نبوده و همدان نیز از این داستان مستثنی نیست.

یادداشت: فرشته اکبری

منابع:

- اذکایی، پرویز، 1380، همدان نامه: بیست گفتار درباره مادستان، همدان، مادستان

- هوگو، گروته، 1362، سفرنامه گروته، ترجمه مجید جلیلوند، تهران، شرکت نشر مرکز

- جکسن، ویلیام، ابراهام والنتاین،1369، سفرنامه جکسن(ایران در گذشته و حال)، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدره ای، تهران، خوارزمی

نظرات   

 
-1 #4 سحر 1396-01-15 06:52
من دوره دانشجوییم همدان بودم تو بین شهرهای غرب کشور بنظره من سره. تمیزن و غذاهاشونم خوب و ارزون. ولی در مورد اخلاقاشون نظره مثبتی ندارم. اجتماعی نیستن. یه سوال ساده از نظرشون دخالت و فضولیه. بازاری هاشون با انصاف ولی شدیدا بد برخورد حتی نسل جوونشون. غریب نوازن. با خودشون بدن ولی با کردا و بروجردی ها خوب. فرهنگ شهرش خیلی تحت تاثیر فرهنگ کردایی که باهاشون وصلت کردن.
بازگو کردن
 
 
0 #3 مسافر 1395-10-19 04:24
از عجایب مردم همدان این است که در این شهر کسی از خوبیهایی این شهر سخن نمی گوید و آن را جای زندگی نميداند. در طی چند سالی که در این شهر بودم معنای محافظه کاری را فهمیدم. حتی از کار خیر خواهانه دیگران گریزانند مبادا در آینده مدیون وی گردند
بازگو کردن
 
 
-2 #2 همدانی 1394-07-15 13:50
ممنون از مطلب مفیدتان ...
می شد مثال های بیشتر و جذاب تری ه آورد از خصوصیات همدانی ها د ردوره معاصر و گذشته ...
همدانی ها عمدتاً در کار یکدیگر بسیار دخالت و فضولی می کنند .
همدانی ها علاقه ای به اینکه بگویند فلانی همشهری منه کاری براش انجچام بدم ندارند .
همدانی ها آدم های سرد مزاجی هستند و خیلی با کسی نمی جوشند


موارد بسیار است و محالی نیست ..
صرفاض جهت بهبود و تغییر و بهبود شرایط رفتار و عملکرد همشهری های همدانی ام گفتم

کاری کنیم که آینده گان حرف های بهتری از ما بزنند
بازگو کردن
 
 
0 #1 بهار 1394-06-04 16:58
یه ضرب المثل معروف هست که میگه سر سیاه زمستان همدان نرو. به حدی سرده که یکبار تو ترمینال اتوبوس ها هیچ ماشین و تاکسی ای نمونده بود، انقد لحظات سختی رو گذروندم که وصف کردنی نیست، عید نوروز 94 بود و هوا وحشتناک سرد شده بود، فرداش هم برف اومد از سرمای هوا داشتم گریه میکردم خیلی سخت بود
بازگو کردن
 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن