Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی گزارش سفال لالجین برندی که خریدار ندارد!

حال این روزهای سفال؛
سفال لالجین برندی که خریدار ندارد!

لبخندی زد و گفت: همدانی‌ها به لالجین "للین" می گویند و این شهر را به نام "لاله چین" نیز می شناسند.

به گزارش خبرنگار "همدان نیوز"، هنر بارز و برند استان همدان باعث شد تا قدم به شهر "للین" بگذارم و کوچه پس کوچه های این شهر را به دنبال کارگاه هایی باشم که در آنجا، انسان‌هایی سخت‌کوش با دستان خود به خاک مرده زندگی می بخشند و همین کارگاه‌ها و همین انسان ها هستند که لالجین را به پایتخت سفال ایران تبدیل کرده‌اند؛ کارگاه هایی با دیوار های کاه گلی که بوی تاریخ کهن سفال در این شهر را می‌دهد.

کوچه‌های شهر را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارم و هر کارگاهی را که می بینم قدم برمی دارم تا سخنان صاحبانشان را شنوا باشم اما درب کارگاه ها بسته است و لحظه ای با خود می اندیشم که شاید روز تعطیل است اما وقتی پای حرف سفالگران می نشینم و از تولید گاه و بیگاه و سفارش های هراز چندگاه آنها می شنوم پاسخ سوالم را می گیرم.

در یکی از همین کوچه ها با کارگاهی روبه رو می شوم که درب آن باز است و اولین کسی که پاسخگوی سوالات ما می شود، جوانی است که کنار کوره سفالگری در انتظار سرد شدن سفالها ایستاده است.

"علی به‌خبر" از آغاز سفالگری و پای چرخ نشستن خود شروع می کند و می گوید: از کودکی سفالگری را نزد پدرم شروع کردم و علاقه زیادی هم به این حرفه داشتم و معتقدم سفالگری را بدون علاقه نمی توان شروع کرد، هرچند در کنار علاقه باید با تکنیک‌ها و روش‌ها نیز آشنا بود.

جوان سفالگر لالجینی از درآمد خود در سفالگری رضایت دارد اما معتقد است افرادی که به تازگی وارد این عرصه شده اند و سفالگری را به عنوان شغل دوم و البته بدون شناخت چندانی دنبال می‌کنند بازار سفالگران قدیمی شهر را کساد کرده اند؛ آنها سفال را به قیمت ارزانتر به بازار می‌فروشند و به این ترتیب دستان هنرمندان قدیمی این شهر خالی می‌ماند.

او می‌گوید: سفارش نسبت به گذشته بسیار کمتر شده و همین دلیلی است که ما کمتر از گذشته کار می‌کنیم و هفته‌ای بیش از یکبار کوره ما روشن نمی‌شود؛ از طرفی ورود سفال چینی به بازار باعث شده که سفال لالجین به حاشیه برود و استقبال چندانی از آن صورت نگیرد.

سفال لالجین برندی که خریدار ندارد!

سفال لالجین کمتر خریدار دارد و با اینکه سفال لالجین به عنوان برند مطرح است اما استقبالی از آن نمی‌شود و وجود سرب را در خاک سفال این منطقه بهانه می کنند و همین بازار سفال چینی را داغ می کند.

علی به‌خبر توضیحاتش را در مورد بازار کساد سفال اینگونه ادامه می دهد: هر هفته یکبار کوره را روشن می‌کنیم و میزان تولید ما نیز بستگی به میزان سفارش فروشندگان دارد و اگر سفارش نباشد تولید هم متوقف می‌شود.

او در پایان سخنانش دوباره از ورود تاره کارها گلایه می‌کند و می‌گوید: تازه کارها بازار سفال را خراب کردند و در برخی موارد شاهد این هستیم که افراد بدون هیچگونه ساماندهی وارد کار شدند و با برقراری ارتباط و بازاریابی توانسته اند درآمد خوبی از راه سفال کسب کنند.

حرفهای جوان لالجینی به گلایه از بازار کساد سفال ختم می شود و به سمت کارگاه دیگری روانه می شوم تا حرف دیگر اساتید و هنرمندان سفالگری در این شهر را نیز بشنوم که از قضا میهمان کارگاه یکی از هنرمندان خوشرو و خونگرم شهر لالجین می‌شوم و او در ابتدا از تجربه میزبانی از خبرنگار دیگری در چند سال پیش یاد می کند و این اتفاق را به فال نیک می گیرد.

40 سال تلاش برای حقوق "بخور و نمیر"

ابوالفضل سیدی 47 ساله می گوید: سفالگری را از 7 سالگی در کنار پدر و بردارم شروع کردم و سال 59 چرخ‌کاری را آموختم و در آن روزها بر اساس آنچه در ذهن دارم کوزه های روغنی چهار دسته تولید می شد و من نیز از همانجا سفال را بیش از پیش آموختم و با گذشت سالها در ساخت انواع سفال مهارت کسب کردم.

او از تنوع محدود سفال در گذشته سخن می گوید و معتقد است که امروز تنوع سفالها بسیار شده و می توانیم سفال در انواع گوناگون شکل و سبک مشاهده کنیم.

سیدی بابت درآمد هرچند اندک خود، خدا را شاکر است و می گوید: من 40 سال است سفالگری را شروع کردم اما از همان ابتدا تا امروز درآمد ما در حد "بخور و نمیر" بوده و چندان درآمدی از سفال نصیب ما نشده است؛700 کارگاه در لالجین فعال هستند اما شاید نزدیک به 30 تا 40 کارگاه توانستند به تولید انبوه و فروش مناسب برسند که دلیل این پیشرفت، ذهن خلاق و سرمایه کافی بوده است.

تعدادی از سفالگران از همان ابتدا با نوآوری و ساخت اشکال جدید سفال، کار خود را توسعه دادند و با قیمت بالا فروش سفال را آغاز کرده و همین مسیر را تا امروز ادامه دادند و به درآمد خوبی رسیده اند.

این سفالگر که بیش از 4 دهه از عمر خود را در کنار کوره سفالگری گذرانده می گوید: درآمد سفال شاید در حد حقوق یک کارگر باشد؛ خود من که از هفت سالگی مشغول به کار هستم یک منزل مسکونی دارم و کارگاهم نیز اجاره ای است.

او راه اندازی شهرک صنعتی لالجین را به فال نیک می گیرد و داستان تأسیس این شهرک را اینگونه شرح می دهد: شهرک صنعتی لالجین راه اندازی شد تا سفالگران در این شهرک متمرکز شوند اما چون هزینه بالایی را به دنبال داشت و از طرفی کارگاه ها نزدیک منزل تولید کنندگان قرار گرفته بود استقبال چندانی از استقرار در این شهرک نکردند هرچند میزان درآمد تولید سفال، کفاف خرید زمین و ایجاد کارگاه در شهرک صنعتی را نمی داد؛ عدم استقبال تولید کنندگان باعث شد که شهرک صنعتی به محل تولید چینی آلات تبدیل شود.

تلاشی که مزدش به جیب دیگران می‌رود

سیدی از تلاشی سخن می گوید که مزد آن به جیب دیگری می رود و تنها عرق روی پیشانی است که برای او می ماند.

این سفالگر لالجینی می گوید: تولید کنندگان زحمت می کشند اما سود نصیب فروشنده می شود؛ مسافری که از شهر یا استانی دیگر به لالجین می آیند تولید کننده را نمی شناسند و به فروشنده مراجعه می کنند؛ فروشنده نیز سفالی که به قیمت پایین از تولید کننده خریداری کرده با سود مناسب به گردشگران می فروشد و سر تولید کننده بی کلاه می ماند.

گاهی نیز برخی کارگاه‌ها سفال خام را از ما خریداری می‌کنند و با لعابهای رنگی و با قیمت بیشتر به فروشگاه ها می‌فروشند و فروشگاه ها نیز با سود بیشتر، سفال را در سبد خرید مشتریان قرار می دهند؛ حالا ببینید چه کسی زحمت می کشد و چه کسی سود می برد؟!

مردم وقتی وارد لالجین می شوند تنها فروشگاه های سفال را می بینند و از وجود کارگاه‌ها و آدرس آنها آگاهی و شناخت ندارند با وجود اینکه 700 کارگاه در این شهر داریم.

او آماری از تولید روزانه سفال در کارگاهش ندارد و وقتی می پرسم "هر روز چند قطعه سفال تولید می کنید؟"، اینگونه پاسخ می دهد: امروزه تولید ما همچون گذشته مستمر نیست و بدون حساب و کتاب تولید می کنیم تا حدی که بتوان مخارج روزانه زندگی را تأمین کرد.

سیدی از وجود دلالان نیز گله دارد و می گوید: افرادی هستند که سفال را از ما می خرند و به فروشگاه‌های شهرهای دیگر می فروشند و مشخص نیست که چه میزان سود نصیب دلالان می شود.

فروشندگان، سفال را از ما با چک مدت دار خریداری و انبار می کنند و با توجه به اینکه تنوع محصولات تولیدی زیاد است انبار فروشندگان نیز مملو از محصولات متنوع می شود و وقتی مشتریان و مالکان فروشگاه‌ها از دیگر شهرستانها به فروشگاه‌ها و انبارهای لالجین مراجعه می‌کنند و این محصولات متنوع را می‌بینند سفال را خریداری و با کامیون به شهرهای دیگر منتقل می کنند و اینجاست که سود نصیب فروشندگان می شود و زحمت برای تولید کنندگان می ماند.

در گذشته کشورهای عربی استقبال بسیار خوبی از سفال های لالجین داشتند و صادرات به این کشورها وضعیت خوبی داشت اما به تدریج با رکود صادرات و کاهش قیمت ها روبه رو شدیم که امسال این وضعیت به اوج خود رسید و قیمت سفال با کاهش جدی روبه رو شد.

از او می‌پرسم که چرا اقدام به راه اندازی یک فروشگاه در کنار کارگاه خود نمی کند و او می گوید: تولید کنندگان سرمایه کافی را برای اینکه در کنار کارگاه خود فروشگاه راه اندازی کنند، ندارند و از طرفی توان خرید فروشگاه در خیابان اصلی شهر که محل تجمع فروشگاه ها است، نیز ندارند.

کارت شناسایی نمونه حمایت دولت از سفالگران

سیدی به حمایت دولت نیز اشاره می کند: سازمان میراث فرهنگی برای تولید کنندگان سفال و سفالگران کارت شناسایی صادر کرد که این کارت به عنوان مدرکی برای دریافت وام مورد استفاده قرار می گرفت؛ هرچند من خبر اعطای وام به سفالگران را شنیدم اما برای دریافت آن اقدامی نکردم و از شرایط پرداخت وام نیز آگاهی ندارم اما همین کارت شناسایی و قرار گرفتن سفالگران تحت پوشش بیمه از حمایت هایی است که می توان از آنها نام برد.

از حرفهایی که این سفالگر به زبان می‌آورد می‌توان حس دلسوزی نسبت به دیگر سفالگران شهرش را فهمید و این دلسوزی اینگونه در حرفهایش خلاصه می شود: تعداد زیادی از کارگاه‌های شهر لالجین با مجوز فعالیت می‌کنند و تعدادی نیز مجوزاشتغال ندارند اما وقتی برنامه‌ریزی دولت بر ایجاد اشتغال برای مردم است منصفانه نیست که کارگاه‌های بدون مجوز را که فرصتی برای کسب درآمد پیدا کرده اند، تعطیل شوند.

رقابت عشق و خستگی در کنار کوره سفال

سفالگر 47 ساله لالجینی سختی ها و مشکلات مختلف را از سر گذرانده و حالا از رقابت عشق و علاقه با خستگی‌هایش می گوید: من پس از سال‌ها تلاش در کنار کوره سفال و چرخ سفالگری خسته شدم و چشمانم ضعیف شده است اما بازهم خدا را شاکرم که صبح تا شب کار می کنم و نان حلال سر سفره خانه می برم اما تا جایی که می دانم سود سفال به جیب فروشنده می رود.

عشق و علاقه است که مرا 40 سال در سفالگری سرپا نگه داشته اما چند سالی می شود که زودتر خسته می شوم و با افزایش سن چندان حس و حالی ندارم در حالیکه در گذشته پس از نماز صبح به کارگاه می آمدم و با توجه به فروش بالا و سفارش خوب، تولید در برخی موارد با عجله انجام می شد و گاهی ناچار بودم برای خالی کردن سفال های پخته شده و جایگزینی سفال های خام، پیش از سرد شدن کوره داخل آن بروم و حرارت کوره دستانم را بسوزاند و امروز هم حرارت گذشته جای خود را در چشمانم به یادگار گذاشته و چشم هایم ضعیف شده و این حکایتی است که سفالگران قدیمی این شهر با آن دست و پنجه نرم می کنند.

با این وجود عشق و علاقه و کسب مال حلال است که مرا پای کوره سفال نگه داشته و به قول پدرم روزی حلال پایدار است و خدا را بابت این روزی شکرگزارم.

نقش ارزنده زنده یاد علی اکبر محمودی وثاق در معرفی فرهنگ همدان

سیدی پس از سخن گفتن در مورد وضعیت سفالگری و شرایط کاری خود نیم نگاهی به پیشینه این هنر و صنعت می اندازد و می گوید: تاریخ سفالگری در لالجین کهن است و سابقه دیرینه دارد و در یاد دارم که بر اساس آنچه می گفتند در زمان مغول، تعدادی از مردم لالجین را به مغولستان فرستادند و پس از آموختن پیشه سفالگری به لالجین بازگشتند و به دلیل همین سبک انتقالی به لالجین "لاله چین" نیز می گفتند البته همدانی ها گاهی به لالجین"للین" نیز می گویند و سفال لالجین را هم جنس لالینی می‌نامند.

او سخنانش را با یاد هنرمند گرانقدر همدانی زنده یاد علی اکبر محمودی وثاق به پایان می برد و از خوبی های او سخن می گوید و بر این موضوع تأکید می کند که میرزا علی اکبر در معرفی فرهنگ همدان و فرهنگ سفالگری در لالجین نقشی اثرگذار داشت.

حالا نوبت سفالگر میانسالی است که کارگاهش در میان کارگاه های زیادی که تعطیل است، بوی حیات می‌دهد و صدای چرخ سفالگری‌اش مرا به سمت خود هدایت می کند.

از حقوق یک ریالی تا سودی که چرخ زندگی را نمی‌چرخاند

اکبر افروزی 55 ساله که درد و سختی های چندین سال سفالگری را به راحتی می توان از چشمانش دید، با "اکباتان" هم سخن می شود و سخنانش را از اینجا شروع می کند: من از 6 سالگی سفالگری را زیر نظر اساتید لالجین شروع کردم، یک سال اول را برای آموزش و به صورت رایگان در کارگاه ها فعالیت کردم و حقوقم از روزانه یک ریال شروع شد و به تدریج به روزانه 400 تا 500 تومان رسید. پس از سالها توانستم با افراد دیگری به صورت مشارکتی کارگاه راه اندازی کنم و امروز نیز در کارگاه خودم مشغول به سفالگری هستم.

او سالها تلاش خود برای کسب روزی از سفالگری را به وضعیت درآمدی این هنر پیوند می زدند و می گوید: امروز بازار سفالگری همچون دیگر مشاغل کساد است و به سختی هزینه روزانه زندگی را تأمین می کنیم؛ اگر دولت تولیدکننده را به جای حمایت، سرکوب کند وضعیت به جایی می رسد که تولید کننده به سختی نان سفره خود را تأمین می کند.

در گذشته حتی با یک ریال می توانستم هزینه خانواده ام را تأمین کنم اما امروز درآمد کفاف مخارج را نمی دهد.

سفارش کار نسبت به گذشته بسیار کاهش یافته و سفارش پنج هزار سفال به 200 تا 300 سفال کاهش یافته است؛ من با این میزان تولید چگونه می توانم حقوق کار گر و اجاره کارگاه بپردازم؟

تولیدکنندگان با وجود اینکه درآمد چندانی ندارند باید مالیات نیز بپردازند و از طرفی حقوق کارگران خود را نیز تأمین کنند؛ چند سال پیش کارگران از تولیدکنندگان سفال تقاضای حقوق روزانه 70 هزار تومان می‌کردند اما امروز حقوق روزانه آنها به 30 هزار تومان هم نمی رسد و این میزان حقوق، مخارج زندگی کارگران را تأمین نمی‌کند، به این ترتیب از کار کنار می‌کشند و گوشه خیابانها دنبال کار دیگری می‌گردند.

تنها حمایتی که نصیب من نشد

هرچند خبر دریافت وام او را دلگرم کرده بود اما از سختی مراحل آن سخن می گوید: در ابتدا با مدارک موافقت شد اما در مراحل بعدی از ما تقاضای دو ضامن کارمند کردند؛ من از کجا برای دریافت وام کارمند پیدا کنم و کدام کارمندی به من اعتماد می کند؟ دو سال تلاش کردم اما نتوانستم یک ضامن کارمند پیدا کنم و همین وامی که قرار بود نصیب من شود، نشد.

بازار چندان فروشی ندارد که به سفالگران سفارش بدهد، وضعیت فعلی درآمد مناسب نیست؛ بگذریم از اینکه چندین سال تلاش شبانه روزی و از هفت صبح تا 11شب پای چرخ سفالگری نشستن به 30 میلیون تومان سرمایه ای ختم شد که برای رهن خانه جمع کرده بودم اما به دست کلاهبرداران به باد رفت و پس از دو سال رفت و آمد به دادگاه به هیچ نتیجه ای نرسیدم.

این داستان غم انگیزی از دستانی بود که سالها با عشق و برای کسب روزی حلال به خاک روح و جسم بخشید اما حالا چرخ روزگار به پای چرخ سفالگری او می پیچد و روح سرزنده را از جسم او می گیرد و همینجاست که چشمانش خیره می شود به سفالهایی که از زیر دستانش عبور کردند و حالا باید ظرفی برای کسب روزی سفالگر 55 ساله باشند.

او هم مثل دیگر سفالگر این شهر می‌گوید: وضعیت بازار هرچه رشد کند سودش به تولید کننده نمی رسد و نصیب حال فروشندگان می شود؛ هرچند امروز هم با این وضعیت کساد سفال را با چک از ما خریداری می کنند و پس از ماه‌ها و یا حتی یک سال چک نقد می‌شود که شاید دیگر ارزش چندانی نداشته باشد.

بازهم کوچه‌های لالجین را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذارم اما کارگاه‌ها همچنان تعطیل و آفتاب در حال غروب است و همین بهانه‌ای است که به سخنان ارزشمند این سه سفالگر پرتلاش بسنده کنم و شهر فرصت‌ها را با حسرتی وصف‌ناپذیر ترک کنم.

گزارش: فرشته اکبری

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن